بسم الله الرحمن الرحیم
هال سل جوان و اولین پرسش
اکنون گریس نوزده ساله مصمم است تا قدم در وادی نویسندگی گذارد و از این طریق استقلالش را برخ دیگران بکشد . او راهی اروپا ، کره ، ژاپن و آمریکای جنوبی میشود . و سرانجام به عنوان خبرنگار از ویتنام دیدن میکند . همین چند سطر به خوبی نشاندهنده ی روح بیقرار هال سل جوان است ، شما میتوانید این تفاوت رفتار و تحول افکار را در سطر سطر کتاب خانم هال سل نیز تماشا کنید . در ویتنام ، او زنان و کودکانی را میبیند ، که دست یا پا ندارند و به انگلیسی میگویند American Fire . Fire بمبهای آمریکایی ما را به این روز درآورده است . اولین سوال در ذهن نقاد او نقش میبندد . چرا ما ویتنامیها را میکشیم ؟ چرا ما ویتنامیها را به صورت یک ملت نمیبینیم ؟ در بازگشت از ویتنام ، در واشنگتن دی سی خبرهای مربوط به لیندون جانسون را پیگیری و تهیه میکند . و به عنوان کارمند نویسنده وارد کاخ سفید میشود . از خود میپرسد ، چگونه میتوانم به پرزیدنت جانسون و دیگران بگویم که مردم ویتنام هم مانند شما و من ، مردم واقعی هستند ؟
تعلیمات حاخامی و آموزه های تلمودی که غیر یهود را گوئیم میداند ، دقیقا به همین معناست ، غیر یهود را نا انسان و حیواناتی به شکل انسان معرفی میکند که یا باید خادم یهود باشد و یا اینکه نیست و نابود شود .
نکته ای که مایلم دوستان جوان و سائر خوانندگان به آن توجه کنند ، این است که هرگاه خداوند برای بنده ای خیر اراده کند به او خردی استوار و رفتاری درست عطا میکند ( اذا اراد الله بعبد خیرا منحه عقلا قویما و عملا مستقیما ) . و این ارتباط مستقیم با خواست آدمی نیز دارد . هال سل جوان خواست که بفهمد ، فهمید ( من تفهم فهم ) . و هر کسی فهمید و دانست آنگاه به درستی و نیکویی پرسش میکند ( من علم احسن السوال ) . و این مطلب در نوع نگاه و نوع پرسش خانم هال سل نمایان است .
ادامه دارد ....